جدول جو
جدول جو

معنی سر بجیر - جستجوی لغت در جدول جو

سر بجیر
سر بزیر، با حیا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که مقالات و اخبار روزنامه یا مجله زیر نظر او تهیه و تنظیم شود و بعد از صاحب امتیاز و مدیر دارای اختیارات برای اداره کردن امور روزنامه و حک و اصلاح مطالب آن باشد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ دَ)
سردستۀ نویسندگان. کسی که رهبری نویسندگان مجله یا روزنامه را داشته باشد. شخصی که مقالات و خبرها و همه امور تحریری روزنامه یا مجله زیر نظر او تهیه و تنظیم شود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سَ بِ)
در تداول عام، آرام. بی آزار. که ازغایت شرم سر بالا نکند: کاسب سربزیر. جوان سربزیر
لغت نامه دهخدا
(سَبِ جَ / جِ)
متأمل و متفکر. (آنندراج). در آغوش سر فروبرده. در حالت تفکر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سربزیر
تصویر سربزیر
با شرم و حیا
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سر و چشمانش متوجه زمین است، مطیع فرمانبردار: جوان سر بزیری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردبیر
تصویر سردبیر
کسی که اخبار روزنامه ها زیر نظر او تهیه میشود
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از تخته هایی که زیر تیر سقف گذارند، قسمی از تیر که از ساختمان بیرون ماند
فرهنگ لغت هوشیار
پایور شهربانی برابر سروان (درارتش)، توضیح: این کلمه مدتی محدود در زمان اعلیحضرت رضا شاه متداول شد ولی بعد متروک گردید و اکنون سروان بجای آن مستعمل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بجیب
تصویر سر بجیب
متاهل و متفکر، در حالت تفکر
فرهنگ لغت هوشیار
((سَ. دَ))
شخصی که مقالات و اخبار روزنامه یا مجله زیر نظر او تهیه و تنظیم شود
فرهنگ فارسی معین
درگیری دو حیوان مثل سگ و شغال، زیر و رو شدن، بالش، متکا، زیر سری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان زوار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
تمام شدن زمان انجام کار، به پایان رسیدن، سر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سرمنشأ و محرپک اصلی، سریع
فرهنگ گویش مازندرانی
سربالایی
فرهنگ گویش مازندرانی
کمر به پایین
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در حومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بریده
فرهنگ گویش مازندرانی
برتر بودن و برتری یافتن
فرهنگ گویش مازندرانی
باری که علاوه بر دو لنگه ی بار حیوان به روی بار گذارند، الوار
فرهنگ گویش مازندرانی
سرازیر رو به شیب
فرهنگ گویش مازندرانی